دنیای کوچک من
گه دلتنگم و بارانی
گه خسته و دلگیرم
بی حوصله از دنیا
راکد مثه مردابم
گاهی، ز سهم من
از این کره خاکی
گیرد وجودم را
روحی چو معمایی
دانم که خواهد رفت
این نیز چو دیگرها
اما من ِ آدم گون
باور بکنم این را
آری چو آدم ها
اندر ته این چاهم
چاهی که ندارد سر
چاهی همی تنها
گاهی ز سهم من
احساس ندارد جا
پر جوش و خروش اما
بی ریشه و نا بر جا
...
...
...
ای غم اگر مو شوی پیش منت بار نیست.پر شکرست این مقام هیچ تو را کار نیست
ای غم اگر زر شوی ور همه شکر شوی..لب بندم گویمت خواجه شکر خوار نیست..
مولانا
دوشنبه ۱۱آبان پاییز رنگ رنگ
غم نیز چون شادی برای خود خدایی؛عالمی دارد
نور سیاه و مبهمی دارد
پس زنده باشد مثل شادی؛ غم
ما دوستدار سایه های تیره هم هستیم........
اخوان ثالث
(پاییز رنگ رنگ)
از چهره طبیعت افسون کار
بر بسته ام دو چشم پر از غم را
تا ننگرد نگاه تب آلودم
این جلوه های حسرت و ماتم را
........
" فروغ "
پاییز؛ای سرود خیال انگیز
پاییز؛ای ترانه محنت بار
پاییز؛ای تبسم افسرده
بر چهره طبیعت افسونکار
فروغ
ای دوست شاد باش که شادی سزای توست
این گنج مزد طاقت رنج آزمای توست
سایه