ابر

دوستی میگفت ابر را دوست دارم به خاطر سپیدی اش.... 

ابر را دوست دارم به خاطر لطافتش... 

ابر را دوست دارم به خاطر داشتن زلال ترین اشک عالم..... 

 

اما... 

 

دیگر آسمان دلم ابری نیست... 

دنیایم مه آلود است!!! 

من در ابر غرق شده ام.....  

دستان خویش را گشوده ام ... 

تا ذره ذره ی وجودم پر شود از ابر...  

 

می چرخم به دور خویش 

استوار بر قامتم میلرزم 

 چشم میدوزم به بالا 

آری بالا.. بالا تر.... 

میچرخم میچرخم.. 

 تا در نقطه محو شوم 

تا نیست شوم!

نظرات 3 + ارسال نظر
هادی جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:48 ق.ظ http://www.tobegoo.blogsky.com

سلام،
ممنون قشنگ بود ...

:) لطف داری..

نارون جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:50 ق.ظ http://yekta-narvan.blogsky.com

آخی

ابراهیم جمعه 23 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 01:18 ق.ظ http://www.japelgroup.blogsky.com

عجب قصه هایی داره این روزگار
http://japelgroup.blogsky.com/1389/07/08/post-20/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد